Ojabol (اُجابُل)

الهی و رَبِّی مَن لی غَیرُک

Ojabol (اُجابُل)

الهی و رَبِّی مَن لی غَیرُک

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اجاکسر دفاع مقدس» ثبت شده است

فردا 22 بهمن،شهر های بزرگ و کوچک و حتی روستا ها ،شاهد قدرت نمایی صاحبان انقلاب، یعنی محرومین و مستضعفان، خواهند بود ولی در این میان، هستند کسانی که با رانت و ویژه خواری به مسندی رسیده اند و بخاطر اینکه خودی نشان دهند، با مردم و صاحبان اصلی نظام، همراه خواهند بود!! فردا "ویژه خواران" و "زالو صفتان" هم خواهند آمد! گرچه کم هستند و به چشم نمی آیند ولی می آیند! همانطور که خاوری با "چفیه" مقدس بسیجی به خیابان می آمد!

آیا شناخت دوست و دشمن ، مظلوم و ظالم ،دلسوزان نظام و کینه ورزان نظام  و سره از ناسره ،پیچیده و دشوار نیست؟!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۴۲
سید محمد حسینی

چقدر خودمان را قانع کنیم که ما در قضیه هسته ای پیروز شدیم!! فکر کنم بالاخره کم می آوریم!!

دیروز قلب رآکتور را در آوردند و داخل حفره ها سیمان ریختند! آنان که دستی بر علم شیمی دارند و از غنی سازی اورانیوم سر در می آورند تائید خواهند کرد که فرآیند غنی سازی چقدر پیچیده و دشوار است و بیخود نیست که غربی ها از پیوستن ایران به حدود 8 کشور هسته ای جهان واهمه داشتند ولی الان از فرط خوشحالی در پوست خود نمی گنجند، چون ایران دیگر در جمع کشور های هسته ای قرار نمی گیرد و به فشار غربی ها ،از باشگاه کشور های هسته ای خارج شده است!از اینکه :

حاصل زحمات دانشمندان هسته ای به هدر رفت!

تعدادی از دانشمندان هسته ای ترور شدند!

غرور ملی ایران و ایرانی بر باد بی تدبیری رفت!

وامید ایران و ایرانی به نا امیدی تبدیل شد!

ما را ناراحت چندان نمی کند! آنچه که اندوه ما را چند برابر می کند و غمی جانکاه برای ما به حساب می آید ،فریاد پیروزی است که از ریاست محترم جمهور حسن روحانی و یازدهمی ها !!می شنویم!!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۳:۳۱
سید محمد حسینی

گلوگاه شهری است در شرق استان مازندران که اولین بار در ایام جنگ این اسم را زیاد شنیده بودم . آنهایی که لشکر 25 کربلا را می شناسند حتما گردان امام حسین را نیز بخاطر دارند .در این گردان عموما بسیجیان گلوگاه بودند و بسیجیان بابلسر (اجاکسر) ،هرگز یادم نمی رود آن روزهایی که به اتفاق مهدی مسیبی، ابوالفضل نورانی ، نصرالله آقاجانی ، ابراهیم حبیب زاده و دیگر دوستان در این گردان انجام وظیفه می کردیم . فرمانده گردان شهید منصور کلبادی نژاد و جانشین گردان محمد کلبادی نژاد هر دو اهل گلوگاه بودند .در عملیات کربلای 10 بود که در شهر خرمال عراق،فرمانده گردان امام حسین ،منصور کلبادی نژاد در اثر بمب شیمیایی به شهادت رسیدندو تعدادی از دوستان در همان مکان به سختی مجروح شده بودند.این خبر  برای ما دردناک بود چرا که از طرفی فرمانده گردان ما بود و از طرف دیگر این عملیات بعد از امضاء قطعنامه 598 بود و تاسف بار تر اینکه می گفتند منصور از ماسک ضد گاز استفاده نکرده است!!

جمعه این هفته به اتفاق دوست قدیمی که خاطراتی را با شهدای گلوگاه داشت یعنی سید ولی  حسینی  به قصد زیارت مزار شهدای گلوگاه حرکت کردیم .این مزار حدود 40 کیلومتر بالاتر از شهر گلوگاه و در مکان مرتفع قرار دارد !!که مطمئنا برای هر کسی مورد سئوال است که چرا باید مزار شهدا اینقدر از شهر فاصله داشته باشد.به هر حال وقتی به مزار رسیدیم کمی از تعجب ما کم شده بود  چون این مزار در مازندران منحصر به فرد است مکانی که قدمت صدها ساله دارد و  چند روستای اطراف از جمله   (وزوار) رفتگان خود را در این مکان به خاک می سپارند.سراغ شهدای همرزم را گرفتم  اگر چه اسم بعضی ها را فراموش کرده بودم ولی آنهایی را که به خاطر داشتم به سختی پیدا کردم !بله شهید منصور کلبادی نژاد را پیدا کرده بودم که اقوامشان هم برای خواندن فاتحه آمده بودند.کمی که با آنها صحب کردم خاطرات جنگ برایم زنده تر شده بود همرزمان قدیمی را بخاطر آوردم و نمی دانم الان در کجا هستند و به چه کاری مشغولند؟ آیا توانستند روحیه همان بسیجی دوره جنگ خودشان را حفظ کنند یا مثل من گرفتار روز مره گی شدند و آن دوران مملو ار پاکی و صداقت را به تاریخ سپردند!

به هر حال دوست دارم از دوستان بسیجی و هم رزم  گلوگاهی این مطلب را بخوانند و خبری از خوشان بدهند.آقای محمد کلبادی نژاد(احتمالا باید بگویم سردار  محمد کلبادی نژاد) ،امیر رضا خادم، عقیل کلبادی نژاد،روزبه کیانی،آقایان  امیر خانلو  که متاسفانه اسم کوچکشان یادم نیست و دوستانی که من یادم نیست ولی آنها مرا به خاطر می آورند. التماس دعا.

سید محمد حسینی بابلسر-اجاکسر

 

   + سید محمد حسینی ; ۱٠:۳٠ ‎ب.ظ ; یکشنبه ٢۳ تیر ۱۳۸٧- بر گرفته از سایت هک شده ی شیمی و زندگی -chemlife.persianblog.ir
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۱۱
سید محمد حسینی

ایام عید امسال توفیقی شد تا به منطقه عملیاتی شلمچه بروم و از رزمگاه  مردان مرد ، دیدن کنیم . وقتی که به ایستگاه قطار خرمشهر رسیدیم با آژانس به سوی شلمچه حرکت کردیم و هنگامی که به منطقه  عملیاتی نزدیک تر می شدیم ضربان قلبم نیز بیشتر می شد  گویی عملیاتی در پیش داریم!نمی دانم دلیلش ترس از تجدید خاطره بود یا شرمندگی از روی شهدای شلمچه!بهر حال به منطقه رسیدیم و انچه را که می دیدم با خاطرات خودم طتبیق می دادم .تانک های بر جا مانده از جنگ، موانع متعدد،خاکریزهایی که برای من پر از خاطره بود .

بیاد آن روزی افتاده بودم که به همراه یک گروهان به شلمچه رسیدیم و   در اولین برخورد مان با عراقی ها ،هواپیماهای عراقی  بجای بمب، ما را با  بارانی از اعلامیه مورد تفقد قرار داده بودند و متن اعلامیه این بود:ای رزمندگان ایران!آقای هاشمی رفسنجانی  و دیگر مسئولان نظام به همراه بچه هایشان در تهران لم داده اند و شما را وادار کردند که به جبهه بیائید پس تا دیر نشده به خانه هایتان برگردید !!

راستش از اینکه این هواپیماهای جنگی به  جای بمب  بر سر مان اعلامیه ریخته بودند خوشحال بودیم ! و  البته آن موقع آقای هاشمی جزء سیاست مداران درجه اول انقلاب و مورد حمایت رهبر فقید مان حضرت امام بودند و صد البته فرزندانش مهدی و فائزه هم اینگونه مورد اتهام نبودند و مردم و رزمندگان آقای هاشمی را دوست داشتند و پخش آن اعلامیه تاثیری بر روحیه ی بسیجیان نداشت.

در مورد شلمچه گفتنی های دیگری هم دارم که انشا الله در زمان مقتضی خواهم نوشت.

 

   + سید محمد حسینی ; ٥:۱٧ ‎ق.ظ ; چهارشنبه ٢۸ فروردین ۱۳٩٢-برگرفته از سایت هک شده ی شیمی و زندگیchemlife.persianblog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۷
سید محمد حسینی